صبح روز چهارشنبه ششم آذر ۹۸ به غرب کشور رسیدیم تا برای کمک به کودکان بیسرپرست کرمانشاه اقدام کنیم؛ برای اجرای مراسم کلنگزنیِ مدرسهی روستای وینهبهاران.
پس از بازدید از دفتر شعبه کرمانشاه، به سمت وینهبهاران حرکت میکنیم. جایی که کودکان بیسرپرست و دیگران کودکان وینهبهاران چشم انتظار ساخته شدن مدرسه ای برای ادامه تحصیل هستند.
دقایقی بعد، از کرمانشاه خارج میشویم و به سمت جنوب این استان به راه میافتیم. هوای دشت جنوبی کرمانشاه بهقدری پاک و شفاف است که ریههای دودگرفتهی ما به خسخس میافتد و چند دقیقهای طول میکشد تا به این هوای تمیز و خنکِ پاییزی عادت کنیم.
پس از گذشتن از چند روستای کوچک و بزرگ، کمکم به دامنههای کوه «زردلان» میرسیم و به محلی نزدیک میشویم تا برنامهی کمک به کودکان بیسرپرست کرمانشاه و دانشآموزان وینهبهاران را پیاده کنیم. هر چقدر که پیش میرویم آدم احساس میکند در حال بازگشت به گذشته است.
انگار وارد تونل زمان میشویم و به اعماق تاریخ پا میگذاریم. همه چیز اینجا باستانی و بکر است. از کوهها و درهها گرفته تا درختان قدیمی و مراتع بکر.
برای لحظاتی چشم میبندم و خود را در هزاران سال پیش تصور میکنم تا ببینم نیاکان این سرزمین در آن دوران چگونه زیستهاند؟ چگونه سخن گفتهاند و آداب و فرهنگشان چگونه بوده است؟ تجربهای زیبا و بینظیر که هیچگاه نداشتهام.
مسیر مارپیچِ جاده را از میان جنگلهای بلوط طی میکنیم تا به روستایی در دامنههای زردلان میرسیم؛ یعنی وینهبهاران. روستایی که آن را با سه ویژگی میشناسند؛ زیبایی، مهماننوازی، محرومیت. روستایی که مردمش پر از لبخند و رنج و کلمهاند.
روستایی که در خاک حاصلخیزش هر چیزی که بکارید ثمر میدهد اما دستِ سیاهِ محرومیت و بیتوجهی، این گسترهی پر از نعمت را در حصاری از بیحاصلی اسیر کرده است.
حصاری که مردمانش را بدون آبِ شرب، جوانانش را بدون شغل، نش را بدون آسایش، کودکان بیسرپرست و دانشآموزانش را بدون مدرسه و درختانش را در هراسِ سوختن فرو برده است.
با این همه ما اینجا هستیم. نمایندگانی که زیر درفش بنیاد دستهای مهربان، از سوی حامیانی نیکاندیش مأموریت یافتهایم تا برای این روستا، امید و شادی به ارمغان بیاوریم. به همین خاطر است که وقتی وارد روستا میشویم اهالی به سمت ما میآیند.
آنها دیگر پرسنل شعبه کرمانشاه را میشناسند چراکه از ماهها پیش به این روستا رفتوآمد داشته و پیگیر مشکلات این مردم بودهاند.
در مسجد روستا همه چیز آماده پذیرایی از مهمانان و مردم وینه است. کمی بعد از ما، پدر مکتب مهربانی، بنیانگذار بنیاد دستهای مهربان دکتر شهرام فرجی به همراه دکتر زهرا یوسفی مدیرعامل دستهای مهربان و تعدادی دیگر از مدیران بنیاد وارد روستا میشوند.
استقبال مردم در نوع خودش جالب توجه است؛ همه دوست داشتند دکتر فرجی و دکتر یوسفی را از نزدیک ببینید. کسانی که سالها برای ن سرپست خانوار و کودکان نیازمند، به خصوص کودکان بیسرپرست کرمانشاه زحمت کشیدهاند.
پس از دقایقی، فرماندار کرمانشاه به همراه چند مسئول دیگر نیز به این جمع پیوستند تا با اجرای سرود «ای ایران» توسط دانشآموزان روستای وینهبهاران، مراسم آغاز به کارِ احداث مدرسه دستهای مهربان شروع شود.
سپس خانم دکتر زهرا یوسفی ضمن ابراز خوشحالی از حضور در مراسمی که منجر به کمک به کودکان بیسرپرست کرمانشاه میشود، اولین کلنگ را بر زمین وینه زد تا آغازگر ساخت مدرسهای باشد که قرار است خاستگاه آیندهای درخشان برای کودکان این دیار گردد.
بعد از وی، دکتر شهرام فرجی نیز با اعلام خرسندی از حضور در وینهبهاران و ایجاد امکان برای کمک به کودکان بیسرپرست کرمانشاه و دانشآموزان وینه، کلنگ بعدی را بر زمین وینه زد.
پس از آن خانم دکتر رنجبر ریاست سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کرمانشاه با تشکر از بنیاد نیکوکاری دستهای مهربان، در جایگاه قرار گرفت و کلنگ دیگری بر خاک وینه زد.
سپس آقای رنجبر فرماندار کرمانشاه با بیان اینکه کرمانشاه مدیون دستهای مهربان است نیز بر خاک وینه کلنگ زد.
بعد از مراسم کلنگزنی روستای وینهبهاران شاهد یک سخنرانی تأثیرگذار توسط دکتر یوسفی و یک خبر غیرمنتظره توسط دکتر فرجی بود. جایی که مردم و کودکان وینه چشم در چشم فرماندار و دیگر مسئولین مشکلات خود را بیان کردند و پس از وعدههای فرماندار، دکتر زهرا یوسفی برخاست و با سخنانی پر از احساس، بغض و اشک را مهمان نی کرد که سالهاست تشنه چنین محبتهایی هستند.
دکتر یوسفی در سخنان خود که با بغض همراه بود عنوان کرد که تحمل اینکه کودکان وینهبهاران و دیگر نقاط ایران از حقوق اولیهی خود محروم هستند برای بنیاد دستهای مهربان و شخص وی دشوار است و در راستای احقاق حقوق کودکان، هرگز دست از تلاش بر نخواهد داشت. سخنان دکتر یوسفی جمعیت حاضر را بهشدت تحت تأثیر قرار داد بهطوریکه اشک از چشمان تعدادی از مادران وینهبهاران جاری شد.
صحبتهای دهیار وینه هم قابل تأمل و تأثربرانگیز بود که از مشکلات متعدد این روستا میگفت و طوری مدیران بنیاد را خطاب قرار میداد که گویی، دستهای مهربان آخرین امید وینهبهاران برای بهبود اوضاع است.
اما درست در پایان مراسم کلنگزنی مدرسهی دستهای مهربان در وینهبهاران، دکتر شهرام فرجی به دهیار وینه و مردمی که اطراف وی حلقه زده بودند مژده داد که اقدامات بنیاد دستهای مهربان در وینه به همینجا ختم نمیشود و برای ادامه حمایت از بچههای وینه باز هم برنامهریزی خواهد شد.
مراسم ما همزمان با آغاز صدای اذان ظهر به پایان رسید. در حالی که مشغول ترک روستا بودیم نگاهم به مدرسه قدیمی وینهبهاران افتاد که دو سال پیش بر اثر زله تخریب شد و پس از آن، کلاسهای درس این مدرسه در انبار یک غسالخانه برگزار میشد تا اینکه بنیاد دستهای مهربان متوجه موضوع شده و ابتدا با برپایی و تجهیز یک کانکس تحصیلی، کلاس درس دانشآموزان وینه را ساماندهی کرد که تا زمان احداث و آمادهسازی مدرسه دستهای مهربان در این روستا، به تحصیل خود ادامه دهند.
حالا اما نقطهی شروع ساخت مدرسهای نو و کامل است؛ مدرسهای که آیندهی کودکان وینه را رقم خواهد زد.
بنیاد نیکوکاری دست های مهربان